1 جولای 1867 [10 تیر 1246] همزمان با دوره سلطنت قبله عالم و سایه
خدا در ممالک محروسه ایران، برابر است با روز ملی کانادا که به مناسبت بزرگداشت
این روز، سراسر کشور و تمامی ایالتها تعطیل رسمی است. این روز سالگرد اجرایی شدن
قانون بریتانیایی آمریکای شمالی است که به موجب آن دو مستعمره و یک استان سابق پادشاهی بریتانیا متحد گردیدند و کشور کانادا را تاسیس کردند. به موجب این قانون، چهار استان کبک، آنتاریو، نووااسکوشیا، و
نیو برانزویک متحد گردیدند و کشور کانادا برای اولین بار تاسیس گردید. به همین
مناسبت هر ساله در روز اول ماه ژوئیه در سراسر کانادا و از سوی کاناداییها در
سراسر جهان جشن گرفته میشود، در اهمیت یادبود این روز، اگر این روز مصادف با شنبه
یا یکشنبه باشد، روز نیز دوشنبه تعطیل خواهد بود.
مهمترین بخش جشن رسمی روز ملی کانادا در اتاوا، پایتخت این کشور، برگزار میشود.
مراسم رسمی با حضور عالی ترین مقام کشور پس از ملکه، رئیس دولت (نخست وزیر) و گاهی
اوقات رئیس کشور، ملکه انگلستان، هیأت وزیران، نمایندگان مجلس فدرال و سفرای دیگر
کشورها در کانادا، در فضای بیرونی مجلس که محل رسمی تجمعات گسترده است برگزار میشود.
در این مراسم که رسماً ساعت 12 ظهر آغاز میشود، هزاران کانادایی با لباسهایی
به رنگ پرچم کانادا و همچنین سربازان، جانبازان و نظامیان باقیمانده از جنگهایی
که کانادا در آن شرکت داشته، از جمله جنگ جهانی دوم، با لباسهای فرم و مدالهای
خود حضور مییابند.
مهمترین برنامههای این مراسم عبارتند از: نمایش دستههای سواره نظام در لباس
تشریفات و سنتی ارتش کانادا در میدان چمن مقابل مجلس است، تجلیل از فداییان و نظامیان با اهدای گل و مدال به نمایندگان
آنها، شلیک توپ در ساعت 12، مانور جنگندههای ارتش برفراز آسمان و سپس جشن و
پایکوبی مردم با اجرای کنسرت با حضور خوانندگان مشهور کانادا. در این مراسم، پرچم جایگاه
ویژهای دارد. اکثر مردم پرچم در دست دارند یا لباس و صورتهای خود را به رنگ پرچم
کانادا در میآورند. کودکان علاوه بر پرچم و رنگ صورت، بادکنکهایی نیز به رنگ
پرچم در دست دارند و مراسم به صورت زنده از شبکههای تلویزیونی و رادیویی پخش میشود.
علاوه بر جشن دولتی، مردم نیز این روز را تا پاسی از شب جشن میگیرند. هنرمندان
کانادایی مانند خوانندگان و هنرمندان و آهنگسازان در تمامی شهرهای کانادا برنامههای
هنری برگزار میکنند و به همراه مردم این روز را جشن میگیرند. در برنامه شب هنگام
که از ساعت 8 شب آغاز میشود، آسمان تمام شهرها با نورافشانیهای زیبا و آتش بازی،
برای ساعاتی رنگین میشود و دولت کانادا امکانات شهری مانند اتوبوس را از ابتدای
روز تا پاسی از شب بهصورت رایگان در اختیار مردم قرار میدهد.
در استان کبک، روز اول ژوئیه بهعنوان روز جابجایی
(Moving Day) نیز شناخته میشود. در واقع، بیشتر قراردادهای
اجاره در این روز شروع و یا تمام میشوند.
در این روز همچنین مردم نواحی نیوفاندلند، به یاد جان باختگان اولین روز جنگ
سام(Battle of the Somme)
در طول جنگ جهانی اول، مراسمی برگزار میکنند. در این استان، صبح روز اول ژوئیه
فضای غمانگیزی بر شهر حاکم است. پرچم کانادا نیمه افراشته است و در محل مقبرههای
سربازان گمنام، مراسم یادبود، برگزار میشود. این استان نیز مانند تمامی استانهای
کانادا، بعد از ظهر این روز را به جشن و پایکوبی میپردازد.
پیشینه و اولین قانون اساسی
قانون اساسی کانادا در دو دوره تنظیم شده است، یکی در 1867 و دیگری که متمم
منشور حقوق و آزادیها به همراه اصلاحاتی بر قانون اول است و در سال 1982 بهصورت مکتوب به تصویب رسیده است و قانون
اساسی مکتوب هرگونه قوانینی را که با آن مخالف است لغو میکند. این شامل قانون بریتانیا شمالی امریکا، ۱۸۶۷؛ مقررات وست مینستر، ۱۹۳۱ (تا
آنجا که نسبت به کانادا اعمال میشود).
در سال
۱۸۶۷، سه مستعمره انگلیسی، به نام های کانادا (آنتاریو و کبک)، نوا اسکوشیا و نیوبرانزویک
تحت یک فدراسیون جدید به نام کانادا، ادغام و بصورت مستقل تاسیس شدند. پیش از آن، سر جان مک دانلد (اولین نخستوزیر کانادا) توانست پس از چند سال رایزنی سبب
شود، مجلس بریتانیا قانونی را وضع کرده و به تایید ملکه ویکتوریا برساند که قانون انگلیسی
بریتانیای شمالی (BNA) که بعدها Constitution Act خوانده شد و بر مبنای آن، فدراسیون جدید کانادا را شکل
دهند. در پی این ادغام، مجموع هر چهار استان کشور کانادا را به وجود آوردند.
قانون
اساسی سال ۱۹۸۲ چندین تغییر را در ساختار کلی کانادا
ایجاد کرد که دو مهمترین آنها ایجاد یک اصلاحیه و تثبیت منشور حقوق و آزادی ها است. منشور حقوق و آزادیها، حقوق و آزادیهای اساسی مردم را تضمین می کند
و محدودیت های را برای حکومت و فرمانروایان به ارمغان میآورد. این منشور همچنین
حقوق موجود بومیان کانادا را تحت پروانه سلطنتی ۱۷۶۳ تضمین می کند.
مشابه نظام
ایالات متحده آمریکا، منشور حقوق و آزادی های بشر در کنار قانون اساسی برای کشور کانادا پیش بینی شده است به این شکل که یک قانون اساسی وجود دارد و
در آن یک منشور وجود دارد منشور در واقع تضمین حقوق بنیادین در کشور است و شامل شهروندان
میشود.
در مجموع قانون اساسی کانادا ترکیبی از اعمال و سنتها و فرامین است که قدمت بسیاری دارند. این قانون به تشریح ساختار حکومت و همچنین حقوق
شهروندان کانادایی و کسانی که در کانادا زندگی میکنند میپردازد و رهنمودهای
پیشبینی شده را برای اداره کشور ارائه می دهد.
پیشینه
حدود ۴۷۰ سال پیش فرانسویان وارد این سرزمین شده و در ایالت فعلی کبک ساکن
شدند. مدتها پس از آن، در سال ۱۷۶۰ انگلیسیها این سرزمین را فتح کردند و در سه
منطقه (استانهای فعلی آنتاریو، نووااسکوشیا، و نیوبرانزویک) ساکن شدند. در آن
زمان بیش از ۶۰ هزار فرانسوی در ایالت فعلی کبک ساکن بودند. پس از جنگهای ۷ ساله
و به دنبال پیروزی امپراتوری بریتانیای کبیر بر فرانسه، مناطق مستعمره نشین کبک وآنتاریو،
تحت عنوان استان کانادا و در قلمرو بریتانیای کبیر قرار گرفت. ایالتهایی کانادا،
نووااسکوشیا، و نیو برانزویک در واقع استانهای متعلق به بریتانیای کبیر در آمریکای
شمالی بودند.
ساختار کلی
ساختار
نظام اساسی کانادا، ترکیبی از نظامهای سلطنتی یا پادشاهی، فدرال و پارلمانی دومجلسی
است که در آن پادشاه یا ملکه بعنوان عالی ترین مقام و رئیس کشور است. این قانون
همزمان به فدرال بودن کشور تصریح می کند و از آنجا که قوانین کانادا فقط میتوانند
از طریق مجلس فدرال یا پارلمان ایالتها تصویب شوند و همچنین مقامات قوهی مجریه و
دولت به صورت غیرمستقیم از طریق رأی مردم انتخاب میشوند، ترکیبی از نظام پارلمانی
را نیز داراست. اصول دمکراتیک اداره حکومت مانند تفکیک قوای سه گانه نیز در این
قانون رعایت شده است.
ساختار
حکومت از پادشاه یا ملکهی بریتانیا، دولت فدرال، دو مجلس سنا و عوام، دولتهای
ایالتی و فرماندار کل که به عنوان نمایندهی پادشاه یا ملکه انگلستان ایفای نقش میکند،
تشکیل شده است. رأی دهندگان کانادا و شهروندان نیز در قاعدهی این هرم قرار میگیرند.
این کشور توسط دولتهای ایالتی اداره میشود، که در مجموع زیر پوشش دولت فدرال
قرار گرفتهاند.
حقوق و آزادیهای فردی
منشور
حقوق و آزادیهای کانادا اولین بخش قانون اساسی ۱۹۸۲ را تشکیل میدهد حقوق سیاسی خاصی را برای شهروندان تضمین میکند. تا قبل از تصویب منشور حقوق و آزادیها، دیوان عالی
کانادا نیز تفسیر سختگیرانهای از این لایحه داشت و بهطور کلی تمایلی به لغو
قوانین دولتی، یا اعلام غیرقابل اجرا بودن قوانین نداشت. این شرایط باعث شده بود
تا لایحه حقوق کانادا نسبتاً ناکارآمد باشد. ناکارآمدی لایحه حقوق کانادا، برای
بسیاری از افراد انگیزه لازم را به وجود آورد تا برای تضمین حقوق شهروندی اقدام
کنند. همان زمان، جنبش حقوق بشر و آزادی که
پس از جنگ جهانی دوم به وجود
آمد نیز میخواست اصول اعلامیه
جهانی حقوق بشر را برقرار کند سبب شد
تا بعدتر در سال ۱۹۸۲، به درخواست مجلس کانادا و در نتیجه تلاشهای دولت نخستوزیر، پیر ترودو، مجلس
بریتانیا منشور جدید را به عنوان بخشی از قانون اساسی کانادا ۱۹۸۲، بهطور رسمی به صورت تصویب کند.
این منشور
با هدف متحد کردن مردم مختلف حول
مجموعهای از اصول بنیادین در ۱۷ مارس ۱۹۸۲، به همراه بقیه بخشهای قانون اساسی،
توسط ملکه الیزابت دوم امضا
و به قانون تبدیل شد. تا قبل از تصویب این منشور، لایحه حقوق کانادا مصوب سال ۱۹۶۰ مورد
استفاده قرار میگرفت که تنها یک قانون فدرال بود و یکی از محدودیتهای قوانین
فدرال این است که با طی شدن روند عادی قانونگذاری میتوانند تغییر کنند و قابل
اعمال به قوانین فدرال نیستند.
در این
منشور «آزادیهای بنیادین» فهرست شدهاند که شامل آزادی خودآگاهی، آزادی دین، آزادی
اندیشه، آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و سایر رسانههای ارتباطی، آزادی
تجمع صلحآمیزمی شود. منشور حق شرکت در فعالیتهای سیاسی و حق برخورداری از نوعی
از دولت دمکراتیک تضمین میشود:
برای مثال،
حقوق جابجایی شهروندان اینگونه تضمین شده است که شامل حق ورود، باقی ماندن و ترک
کانادا میشود و شهروندان و دارندگان اقامت دائم میتوانند به هر استانی وارد شوند
و در آن مقیم شوند و ملزومات زندگی را کسب کنند.
یا حقوق
مردم در برخورد با نظام دادگستری و اعمال قانون تضمین شدهاست و به شکل زیر برای شهروندان
اشاره شده است:
حق زندگی،
آزادی و امنیت اشخاص، آزادی از تفتیش و مصادره بیدلیل، آزادی از
بازداشت یا حبس خودسرانه، حق برخورداری از مشاوره حقوقی و تضمین حق قرار احضار
زندانی (حق درخواست دلایل توقیف.) رعایت اصل برائت تا زمان
اثبات جرم، ممنوعیت مجازات
بیرحمانه و غیر معمول. حق برخورداری از مترجم در روندهای دادگاه.
منشور
همچنین تصریح میکند که تمام حقوق مندرج در آن بهطور برابر برای مردان و زنان
تضمین شدهاست.
زبان و مذهب رسمی
هم در
منشور و هم در قانون اساسی بحث دو زبانه
بودن کشور کانادا پیش بینی
شده است. به این صورت که زبان انگلیسی و زبان فرانسه هردو با ارزش برابر در کل
اداره ها و در کل موضوعات رسمی استفاده میشود.
حقوق موجود
برای استفاده از زبانهای غیر رسمی تحت تأثیر این واقعیت قرار نمیگیرد که تنها
زبان انگلیسی و زبان فرانسوی در قانون اساسی ذکر شدهاند. در نتیجه شهروندانی که دارای
زبان اقلیت هستند نیز میتوانند به زبان خود آموزش ببینند.
حقوق اقلیتها و مذاهب
منشور حقوق
و آزادیهای کانادا حقوق سیاسی خاصی را
برای شهروندان تضمین میکند و علاوه بر آن حقوق مدنی همه افراد
حاضر در کانادا از
جمله بومیان را تضمین مینماید.
قوه مقننه
پادشاه یا
ملکه بریتانیا رئیس کشور کانادا محسوب میشود و قانون به امضاء و به نام او رسمیت
و ضمانت اجرایی پیدا میکند. پادشاه یا ملکه انگلستان، در راس مجلس قرار دارد و تمامی قوانین فدرال تحت
نام وی تصویب میشوند. پس از وی، فرماندار کل نماینده او در کانادا است. رئیس کشور، فرماندار را به
توصیه نخستوزیر برای یک دوره پنج ساله منصوب میکند.
مجلس سنا: اعضای مجلس سنا به توصیه نخستوزیر توسط فرماندار کل و به توصیه
نخستوزیر انتخاب میشوند. تعداد اعضای مجلس سنا 105 نفر است که به آنها سناتور
گفته میشود. سناتورها تا سن 75 سالگی میتوانند در این منصب باقی بمانند.
سناتورها
توسط نخست وزیر انتخاب می شوند که به طور رسمی توسط فرماندار منصوب می شوند. تا
سال ۱۹۶۵ سناتورها بصورت مادامالعمر منصوب میشدند.
مجلس سنای کانادا رسیدگی به موضوعات اجتماعی، اقتصادی و تصویب لایحههای مجلس
عوام را بر عهده دارد و همچنین میتواند لایحههای پیشنهادی خود را مطرح کند.
در ترکیب مجلس سنا، کانادا دارای چهار تقسیمبندی است: آنتاریو، کبک، استانهای ساحلی: نووااسکوشیا، نیوبرانزویک و جزیره
پرنس ادوارد و استانهای غربی: مانیتوبا، بریتیش کلمبیا، ساسکاچوان و آلبرتا
مجلس عوام کانادا: اعضای این مجلس توسط مردم انتخاب میشوند و وظیفه آنها قانونگذاری
میباشد. بسیاری از قوانین کانادا ابتدا به صورت لایجه در مجلس عوام مطرح میشوند.
اعضای این مجلس عمده وقت خود را به بحث و مذاکره و رایگیری لوایح اختصاص میدهند.
اعضای مجلس
عوام توسط رای مردم انتخاب می شوند و انتخابات عمومی حداقل هر بار پنج بار برگزار
می شود.
قوه مجریه
از آنجا که
رئیس کشور، پادشاه یا ملکه بریتانیا است، قدرت اجرایی نیز متعلق به اوست که در سطح
فدرال توسط فرماندار اعمال می شود. قدرت فرماندار به شدت توسط قانون کنوانسیون و
قانون اساسی محدود شده است. در عمل، قوه مجریه به وسیله نخست وزیر و هیأت وزیران
رهبری می شود که مسئول امور مربوط به امور دولت هستند.
ریاست دولت، هیأت وزیران و قوه مجریه بر عهده نخست وزیر است و زمانی که پست وی
بلاتصدی می شود، فرماندار عمومی(نماینده رئیس کشور)، فردی را دعوت می کند که
بتواند اعتماد مجلس قانونگذاری را کسب نماید و هیأت وزیران را تشکیل دهد. اگر هیچ
حزبی نتواند اعتماد مجلس قانونگذاری را کسب کند و دولت را تشکیل دهد. زمانی که
اکثریت نمایندگان مجلس دیگر به توانایی دولت برای اداره کشور اعتماد ندارند، نخست
وزیر باید استعفا دهد یا درخواست کند انتخابات برگزار شود.
قوه قضائیه
دادرسی اساسی
مدل دادرسی
اساسی تنظیم شده در کانادا به هر نفر که بر اساس تبعیض نژادی و یا بر اساس هر موضوع
دیگری از ارگانهای دولتی و یا اشخاص و یا قانون و مقررات مغایر قانون اساسی متضرر
گردد اجازه طرح دعوی و دریافت خسارت می دهد. به این معنی که افراد میتوانند علیه
آن قانون و یا آن عمل سازمان شکایت کرده و تقاضای خسارت کرده و حتی تقاضای لغو
قانون در صورت مغایرت با قانون اساسی را بنماید.