چین و رویکرد تطبیقی دوسو گرا به حقوق بین الملل
چین و رویکرد تطبیقی دوسو گرا به حقوق بین الملل
China and Ambivalent Comparative Approach to International Law
مقایسه نقش جمهوری خلق چین در ابتدای و انتهای سه دهه گذشته در حقوق و روابط بین الملل حاکی از دگرگونی و پویایی رو به جلو می باشد. طی این مدت چین از یک کشور تقریبا منزوی و نه چندان فعال به یکی از بازیگران فعال بین المللی، یکی از بزرگترین صادرکنندگان و صدایی موثرتر در زمینه منطقه ای و جهانی تبدیل شده است. این کشور با دوسو گرایی همزمان به مبانی خود و رویکردهای اصلی حقوق بین الملل در حال بدست آوردن سهم خود از معماری نظم جهانی و تاثیر گذاری بیشتر بر آن می باشد.
رویکرد تطبیقی و تعامل گرای دولت کمونیستی با قوانین بین المللی به عنوان قدرتی نوظهور در این عرصه این پرسش را بوجود می آورد که چگونه ممکن است این کشور بتواند ضمن تطبیق با نظم جهانی موجود، همزمان سبب تاثیر سبک و شیوه های خود بر آن باشد؟
پاسخی به این پرسش را می توان در شیوه عملی و گسترش تحصیلات عالیه حقوق بین الملل در دانشگاه های این کشور جستجو کرد که سرمایه گذاری های هزمانی را در اعطای بورسیه های تحصیلی به اساتید و دانشجویان چینی و همزمان به اساتید و دانشجویان خارجی در زمینه تحقیقات و تبادلات آکادمیک داشته است. مراکز دانشگاهی این کشور تنها در دهه ی گذشته شاهد افزایش چند برابری شمار اساتید و پژوهش گران حقوق بین الملل در داخل و خارج از این کشور بوده اند؛ این شیوه دوسوگرایانه همزمان موجب آشنایی قشر تحصیل کرده چینی با انواع فرهنگ ها و نظریات پژوهش گران جوان و از طرفی دیگر علاقمندی این پژوهشگران به آشنایی را فرهنگ و دیدگاه های چینی در این زمینه خواهد شد.
در حقیقت این سرمایه گذاری در زمینه گسترش ارتباطات دانشگاهی دو و چندگانه بین المللی با مراکز علمی جهانی نشان از نگاه و تلاش این کشور در این زمینه دارد که سعی می کند با ایجاد ارتباط نسل فعال فعلی یا همان اساتید خود با اندیشه های نو، تطبیق و داخلی سازی آنها با مبانی خود را برای پایبندی به اصول متفاوت خود داشته باشد و از طرف دیگر با اعطای بورسیه و کمک هزینه های تحصیلی به دانشجویان خارجی سعی در آشنا سازی نسل آینده یا همان دانشجویان خود با انواع فرهنگ ها و گرایش های آتی بین المللی دارد. لذا می توان پیش بینی نمود که این رویکرد برون گرایی و درونی سازی فعلی در آینده روند درون گرایی و برون سازی بخود گرفته و از این طریق سهم بیشتری را در زمینه نظم حقوقی بین الملل و تاثیر بر آن بدست آورد.
نمونه های بسیاری از این موارد را می توان در دانشگاه های بین المللی پکن، شانگهای و همچنین حضور پررنگ اساتید و پژوهشگران بین المللی در دوره های بین االمللی مختلف در زمینه های حقوق بین الملل عمومی، داوری بین المللی، تجارت بین الملل، حقوق دریاها، حقوق تطبیقی و غیره در ده سال گذشته در مراکز علمی این کشور مشاهده نمود؛ تاسیس آکادمی حقوق بین الملل شیامن در سال 2006 و برگزاری منظم هرساله با استفاده از قضات و روسای دوره های مختلف دیوان بین المللی دادگستری، اندیشمندان مراکز پژوهشی معتبر همچون ماکس پلانک آلمان و اساتید برتر دانشگاه های معتبر بین المللی یکی از مثال های موفق در این زمینه می باشد..
به نظر، شیوه ای که در بالا شرح داده شد، در حقیقت نمونه ای از رویکرد منطقی، تطبیقی و دوسوگرایانه ای است که حزب واحد حاکم بر این کشور بدون تاثیرپذیری از تغییرات دولتها در تمامی زمینه های فرهنگی، تجاری و حقوقی پیش گرفته است تا به اهداف مشخص در دهکده جهانی با استفاده صحیح از زبان و نظم بین المللی حاکم برآن دست یابد.
این مطلب پیش از این نیز توسط ترانمای موسسه حقوق بین الملل پارس تهران منتشر گردیده بود.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:
1- China and International Law in the 21st Century
3- Between Equal Rights: A Marxist Theory of International Law
4- The South China Sea Disputes and Law of the Sea (NUS Centre for International Law series)