گاهداد

نگاه تطبیقی و فراملی به مفاهیم مشترک حقوق بین الملل و اساسی

نگاه تطبیقی و فراملی به مفاهیم مشترک حقوق بین الملل و اساسی

گاهداد

گاهداد به ترجمه و انتشار اخبار بین المللی حقوق اساسی شامل آرای دادگاه های قانون اساسی و عالی، معرفی کتب، مقالات، فراخوان و بورسیه های بین المللی می پردازد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پادشاهی نروژ» ثبت شده است

دانستنی‌های کوتاه از قوانین اساسی (1)

1) قانون اساسی جمهوری هند با ۳۹۵ اصل، ۱۲ پیوست و ۸۳ الحاقیه طولانیترین قانون اساسی دنیاست. همچنین تنوع اقوام و مذاهب در هند و برگزاری انتخابات مستقیم، عنوان بزرگ‌ترین دمکراسی جهان را به جمهوری هند داده است.


2) برخی از قوانین اساسی بدون مقدمه عبارتند از: پادشاهی نروژ، جمهوری ایتالیا، پادشاهی دانمارک، جمهوری فنلاند، پادشاهی بلژیک،‌ جمهوری مالدیو، جمهوری یونان.


3) آشنایی با زمان تاسیس جماهیر اسلامی

دولت جمهوری اسلامی ترکستان شرقی اول،‌ در ۱۹۳۳ تأسیس شد و سال بعد سقوط کرد. پاکستان در سال ۱۹۴۷ از هند جدا و از 1973‌، موریتانی از 1960، ایران از 1979،‌ افغانستان از 2004 تاکنون و گامبیا در 2015 برای مدت کوتاهی، دیگر جماهیر اسلامی هستند.


مختصری راجع به حق رای زنان بمناسب 20 ژوئن

20 ژوئن 1847 [30 خرداد 1226] برابر با زادروز گینا کروگ (Gina Krog) در نروژ است. با تلاش‌های او،  نروژ نخستین کشور جهان است که زنان در آن به حق رأی دست یافتند. هرچند که نیوزیلند پیش از نروژ حق رأی به زنان را رسما اعلام کرده بود اما به همت کروگ، نروژ نخستین کشوری بود که حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در مجلس را به زنان اعطا و اجرا کرد.

حق رأی زنان به معنی حق شرکت زنان در انتخابات  و از مهم‌ترین موضوعات در مشارکت سیاسی آحاد مردم جامعه در سرنوشت خود است. زنانی که طرفدار برخورداری از حقوق مساوی با مردان بودند، «سافروجت» نامیده شدند. این کلمه از واژه انگلیسی «سافریچ» (به معنای حق رای) گرفته شده است. در ایالات متحده آمریکا «انجمن ملی طرفدار اعطای حق رای به زنان» به طریقه مسالمت آمیز فعالیت می نمود، اما در انگلستان، زنان خواهان کسب حق رای، دست به خشونت زدند و مثلا باجه های پستی را به آتش کشیدند. این زنان در صورت بازداشت شدن از خوردن خودداری می کردند و برای همین با زور به آنها غذا داده می شد.

در ایران پس از پیروزی انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۶، مجلس نمایندگان مردم در تهران افتتاح شد تا مردم ایران برای نخستین بار با انتخاب نمایندگان خود برای حضور در مجلس شورای ملی، در امور سیاسی مشارکت مستقیم پیدا کنند. در نخستین نظام‌نامه انتخابات مجلس شورای ملی، زنان از حق رأی اعم از انتخاب شدن یا انتخاب کردن محروم بودند. در این نظام‌نامه زنان، خارج شدگان از دین اسلام، دیوانگان، تبعه خارجه، دزدان و قاتلین، گدایان و متکدیان و اشخاصی که کمتر از ۲۰ سال داشتند؛ فاقد حق رأی شناخته بودند.

در ایتالیا در سال ۱۹۱۹ نخستین دادخواست زنان برای حق رأی به مجلس  ارائه شد و تا سال ۱۹۲۵، ارزش رأی زنان نصف مردان بود. با به قدرت رسیدن موسولینی، زنان از شرکت در انتخابات منع شدند. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، زنان ایتالیا حق رأی برابر با مردان کسب کردند. در فرانسه شارل دوگل در سال ۱۹۴۴ برای نخستین بار حق رأی زنان در فرانسه را به رسمیت شناخت.

در انتخابات مجلس شورای عمان در سال ۲۰۰۳، زنان برای نخستین بار اجازه شرکت پیدا کردند. در پادشاهی بحرین

نخستین انتخابات بحرین در سال ۱۹۷۳ برگزار شد که در آن تنها مردان حق رأی داشتند. در سال ۲۰۰۲، دولت بحرین برای نخستین بار از مشارکت سیاسی زنان در انتخابات پشتیبانی کرد؛ با این حال، هیچ‌یک از زنان نامزد شده در آن سال به شورای شهر بحرین، راه نیافت. تنها عربستان سعودی، بوتان، برونئی و واتیکان هستند که حق زنان برای شرکت در انتخابات را به رسمیت نشناخته‌اند.

در ایران حق رای زنان برای اولین بار از سال 1963 که طرح شش ماده‌ای محمد رضا شاه معروف به «انقلاب سفید» به اجرا درآمد، حق رأی زنان در کشور به اجرا درآمد و نخستین بار زنان اجازه شرکت در انتخابات را پیدا کردند.

پدر گینا کروک کشیش بود و پیش از تولد او درگذشت در نتیجه وی ابتدا در خانه پدربزرگش زندگی می‌کرد. گینا کروگ تنها زن با نفوذی بود که در انجمن‌ها و اتحادیه‌های گوناگون نروژ در مورد حق رأی زنان کوتاه نمی‌آمد و به این خاطر یا سیاست اتحادیه‌ها را عوض می‌کرد یا خود به تشکیل انجمن‌ها و نهادهای دیگری دست می‌زد. او "انجمن دستیابی به حق رأی زنان" را بنیان نهاد که عضویت مردان در آن ممنوع بود. دو سال پس از آن نشریه‌ای ویژه این موضوع به راه انداخت که سردبیری آن را تا پایان عمر بر عهده داشت. او پس از مبارزات طاقت فرسا توانست "جبهه سراسری زنان" را تشکیل دهد تا در زیر نام و چتر آن همه سازمانهای زنان نروژ را برای دست یابی به حق رأی متحد کند.

گینا زمانی که هشت ساله بود که با مادرش به اسلو پایتخت نروژ رفت و چون دختران اجازه تحصیل بیشتر از سطح دیپلم نداشتند با به پایان رساندن کلاس‌های دبیرستان به آموزگاری دختران پرداخت و در کنار آن بطور شخصی به تحصیل زبان و ادبیات پرداخت. زمانی که  ۳۳ ساله بود که به انگلستان رفت و در سمینارها و تظاهرات اتحادیه زنان آنجا شرکت کرد و از آن‌ پس به پیکار بی‌ امانی برای دستیابی به حقوق برابر برای زنان دست زد. ۳۵ ساله شد که به سِسیلیِه تورِزِن که بعدها تبدیل به نخستین دختری که در نروژ اجازه ورود به دانشگاه را یافت کمک بسیار کرد که در امتحانات دیپلم قبول شود در سی و هفت سالگی در تشکیل "اتحادیه جنبش حقوق زنان" در سال ۱۸۸۴ شرکت کرد و با اینکه بیشترین رأی را در هیأت مدیره اتحادیه به دست آورده بود، چون در خواسته‌هایش برای احراز حق رأی زنان حاضر به هیچ مماشاتی نبود، به سرپرستی اتحادیه برگزیده نشد. گینا کروگ در ۶۸ سالگی در اسلو درگذشت.

روز قانون اساسی نروژ

17 ماه می 1814، [27 اردیبهشت 1193]، سالروز امضای قانون اساسی پادشاهی نروژ و روز ملی این کشور است. این تاریخ همزمان با تاسیس سلسله قاجاریه و قریب به یکصدسال پیش از تصویب قانون اساسی مشروطه در ایران جهت حاکمیت قانون است. پادشاهی نروژ سومین کشور دنیا ست که پس از ایالات متحده آمریکا و لهستان به تدوین قانون اساسی پرداخته است. این کشور همچنین در این روز از اتحاد دانمارک-نروژ اعلام استقلال کرد. این قانون اساسی در بین قوانین اساسی اروپایی پس از قانون اساسی لهستان(سوم می 1791) که تنها دو سال دوام آورد دومین قانون اساسی قدیمی جهان محسوب میشود که مانند قانون اساسی آمریکا تاکنون دوام آورده و به کار خود ادامه داده است.

روز قانون اساسی در این کشور به عنوان روز ملی نروژ در شهرها و روستاها با برپایی مراسم مخصوص و رژه که نقش اصلی آن را کودکان بر عهده دارند، گرامی داشته می‌شود. بسیاری از مردم نیز در این روز بهترین لباسهای خود را بر تن کرده و بهمراه کودکان در میدان اصلی شهر گرد هم می آیند. هدف از برگزاری یادبود روز قانون اساسی با رژه کودکان، نوعی بزرگداشت است که نشان دهنده قدرت واقعی و اصیل مردم فارغ از رژه نظامی و قدرت نمایی های نیروهای نظامی است.


پیشینه و اولین قانون اساسی

نخستین حکومت پادشاهی در این کشور به سال ۹۹۴م و ورود وایکینگ‌ها به منطقه فعلی نروژ برمی‌گردد که یک وایکینگ به‌نام «اولاف تریکوانسون»، خود را پادشاه نامید. در سال ۱۳۹۷م، نروژ و دانمارک یک اتحادیه را تشکیل دادند که چهار قرن پایدار ماند. قانون اساسی پس از تصویب در ۱۶ می ۱۸۱۴ روز بعد توسط مجلس مؤسسان در ایدسوول امضا شد و قابلیت اجرا پیدا کرد. این قانون از زمان تصویب تاکنون تصویب چه در محدوده قاره اروپا و چه در دیگر نقاط جهان، یکی از آزادمنش‌ترین قوانین اساسی در جهان است. قانون اساسی نروژ بر اساس سه اصل حاکمیت مردم، تفکیک قوا و حقوق بشر بنیان نهاده شده است. در سال ۱۸۱۴ با وجود تصویب قانون اساسی، سوئد پیشنهاد ادغام نروژ را در خاک خود کرد ولی با مقاومت نروژ مواجه شد. سوئد با یک حمله برق‌آسا نروژ را اشغال نمود اما پذیرفت که نروژ کماکان قانون اساسی خود را حفظ کند. سرانجام با رشد احساسات ناسیونالیستی در قرن نوزدهم میلادی و به دنبال برگزاری یک همه پرسی در سال ۱۹۰۵، نروژ از سوئد جدا شد

مشخصات

نظام قانون اساسی، مشروطه پادشاهی وراثتی و پارلمانی است. پادشاه رئیس کشور و قوه مجریه و نخست وزیر رئیس دولت و قدرتمند ترین فرد سیاسی کشور است. سه قوه به ترتیب قوه اجرایی در پادشاه و شورای وزیران، قانونگذاری، بودجه و نظارت در قوه مقننه و قوه قضاییه در دادگاه های عالی و دادگاه های زیرمجموعه و تجدید نظر ترسیم شده اند.

ساختار کلی

قانون اساسی نروژ بدون مقدمه و دارای 121 اصل است که در شش فصل،  A تا F تدوین شده است. فصل اول متشکل از اصول 1 و 2 است که بیان می دارد نروژ "قلمروی آزاد، مستقل، تقسیم نشده و غیرقابل جدایی" با "پادشاهی مشروطه و ارثی" است. اصول و ارزش های حکومت "میراث مسیحی و انسانی"، دمکراسی و حاکمیت قانون و حقوق بشر" است که در قانون اساسی ترسیم شده اند. فصل دوم قانون اساسی نروژ در مورد شاه (یا ملکه)، خانواده سلطنتی، شورای دولت و کلیسای نروژ است که شامل اصل 3 تا 48 است.

 

حقوق و آزادی‌های فردی

فصل پنجم قانون اساسی نروژ، (اصول 92 تا 113) به تعریف و شناسایی انواع حقوق بشر می پردازد. از بدیع ترین این حقوق عبارتند از: ممنوعیت بازداشت غیرقانونی و عدم جواز استفاده از نیروهای نظامی علیه مردم و بر خلاف قانون و ممنوعیت متفرق کردن تجمعات صلح آمیز (اصل ۹۹)

آزادی بیان و مطبوعات مگر در موارد اهانت به مذهب، اخلاق ، قانون اساسی و تشویق به شورش علیه حکومت(اصل ۱۰۰)

 آزادی تجارت و ممنوعیت اعطای امتیازات اقتصادی که مخل آزادی تجارت و صنعت باشد(اصل ۱۰۱)

پرداخت خسارت کامل در صورت خرید اجباری اموال منقول و غیر منقول شهروندان به منظور رفاه کشور و استفاده عمومی توسط دولت(اصل ۱۰۵)

لغو امتیازات و ممنوعیت اعطای القاب اشرافی در آینده (اصل ۱۰۸)

مسئولیت مشترک و برابر شهروندان در دفاع از کشور(اصل  ۱۰۹)

قانون اساسی سال ۱۸۱۴ حق رای برای مردان برخوردار از دارایی مالی را به رسمیت می شناخت هرچند که میزان دارایی شرط شده بالا نبود و عملا اکثر مردان از حق رای برخوردار بودند اما در سال ۱۸۹۸ حق رای برای تمام مردان بدون شرط دارایی مقرر شد و در سال ۱۹۱۳ حق رای به زنان به رسمیت شناخته شد.

زبان و مذهب رسمی

قانون اساسی به مذهب و زبان رسمی اشاره‌ای ندارد. مطابق اصل شانزدهم، همه ساکنین کشور مجاز حق اظهار دین خود را دارا می باشند. اصل چهارم نیز بیان می دارد:"پادشاه همیشه باید دین انجیلی-لوتری را اظهار کند." همچنین مطابق اصل یکصد و هشتم، "این وظیفه مقامات دولت است که شرایطی را ایجاد کنند که مردم سامی قادر به حفظ و توسعه زبان، فرهنگ و شیوه زندگی خود باشند."

حقوق اقلیت‌ها و مذاهب

از جمله حقوق شناسایی شده در قانون اساسی نروژ، حقوق فرهنگی اقلیت سامی ساکن در شمال نروژ(بند الف اصل ۱۱۰) و حق بر استفاده محیط زیست و منابع طبیعی با حفظ حقوق آیندگان تحت نظارت دولت(بند ب اصل ۱۱۰) است. به تازگی و با مهاجرت مسلمانان به نروژ طی سالهای اخیر، اشاعه دین اسلام در نروژ افزایش یافته  و با توجه به حقوق مندرج در قانون اساسی، مکانهای عبادتی بسیاری برای مسلمان ساخته شده است.

قوه مقننه

مجلس به معنای «شورای بزرگ»، استورتینگه یا نام دارد و و دارای ۱۶۹ عضو است که هر چهارسال توسط مردم انتخاب می شوند.  ۱۵۰ نماینده مستقیماً از ۱۹ حوزه انتخابیه وارد مجلس می‌شوند؛ ۱۹ کرسی دیگر بین احزابی که از حد نصاب ۴ درصد آرا در سطح کشور عبور کرده باشند، توزیع می‌شود تا سهم احزاب از کرسی‌ها متناسب‌تر با سهمشان از آرای مردمی در سطح کشور باشد.

مجلس نروژ پیش از پایان تاریخ خود منحل نخواهد شد. این مسئله که در نوع خود کم‌نظیر است باعث می‌شود که امکان برگزاری انتخابات زودهنگام بدون زیر پا گذاشتن اصول مربوط به انتخابات در قانون اساسی غیرممکن شود.

پیشتر ساختار قوه مقننه دومجلسی بود که پس از برگزاری انتخابات یک چهارم اعضا لاکتینگ و مابقی اودلستینگ را تشکیل می دادند و قوانین باید در هر دو مجلس تصویب می شدند. اصلاحات قانون اساسی سال ۲۰۰۷ ترتیب فوق را لغو و مقرر نمود که از سال ۲۰۰۹ استورتینگ بدون تقسیم بندی فوق عمل می کند.

هفتاد سال پس از تصویب قانون اساسی در سال ۱۸۸۴ مجلس نروژ به نهایت قدرت خود می رسد و از این سال مقرر می شود که هیأت دولت نباید بر خلاف نظر مجلس در قدرت باقی بماند و انتصاب آن نیز منوط به اکثریت مجلس است و نقش پادشاه در انتصاب کابینه به صورت تشریفاتی تبدیل می شود. قاعده فوق نه در متن قانون اساسی بلکه به صورت عرف قانون اساسی تا سالها بر حکومت نروژ حاکم بود و آن را عملا تبدیل به نظام پارلمانی کرد تا اینکه در اصلاحات سال ۲۰۰۷ رسما وارد متن قانون اساسی نیز شد.

قوه مجریه

فصل سوم قانون اساسی نروژ (اصول 49 تا 85) در مورد قوه اجرائی و حقوق شهروندان است. مطابق اصل سوم قانون اساسی قوه مجریه متعلق به پادشاه است. مقام پادشاهی منحصر در مردان نیست و زنان نیز در صورت جانشینی با عنوان ملکه دارای همان حقوق و وظایف در مقام پادشاه خواهند بود.

مقام پادشاه بطور کلی دارای اختیارات حداقلی است که اعمال می گردد. اصل هفدهم به پادشاه این اختیار را می دهد که به طور موقت و تا برگزاری نشست آتی محلس فرمان هایی را صادر یا نسخ کند. این اختیار تنها در شرایطی فوق العاده و زمانی که قوه مقننه در دوره قانونگذاری نیست قابل اعمال است. دولت در تبعید نروژ در طی جنگ جهانی دوم به همین اختیار استناد می نمود و پس از جنگ، دیوان عالی نیز استفاده دولت را از این اختیار را مطابق قانون اساسی تایید نمود.

شورای دولتی یا شورای پادشاه، هیأت وزیران را تشکیل می دهند و تحت ریاست اجرایی نخست وزیر و ریاست اسمی پادشاه قرار دارد. وزرا توسط اکثریت مجلس تایید می گردند و پس از هر انتخاب شاه نظر اکثریت مجلس را جهت انتصاب نخست وزیر جویا می شود.

چنانچه پادشاه دارای فرزند نباشد می تواند جانشین خود را به مجلس اعلام کند که مجلس می تواند پیشنهاد شاه را نپذیرد و خود جانشین را انتخاب کند(اصل ۷) همچنین در صورتی که اعضای خاندان سلطنتی از بین بروند مجلس می تواند اقدام به تعیین پادشاه کند(اصل ۴۸).

قوه قضائیه

فصل چهارم قانون اساسی نروژ (مقررات 86 تا 91) به قوه قضاییه در دیوان‌عالی کشور و دادگاه های تجدید نظر می پردازد. قوه قضاییه نروژ تحت نظارت دیوان عالی کشور قرار دارد و از یک رئیس و چهار عضو دیگر تشکیل می شود.

دادرسی اساسی

نظارت بر قانون اساسی همانند ایالات متحده آمریکا توسط دادگاهها اعمال می شود و دادگاههای نروژ می توانند قوانین عادی را مغایر با قانون اساسی اعلام نمایند. با این حال، از این اختیار به ندرت استفاده می شود.

شیوه و تعداد همه پرسی

نروژ با برگزاری همه‌پرسی هایی که در سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۹۴ برگزار شد، از عضویت در اتحادیه اروپا خودداری کرد. با این حال این کشور با پذیرش آزادی رفت و آمد، عضو پیمان شنگن است. فهرست همه پرسی ها برگزاری شده در نروژ در زیر آورده شده است.


 

شیوه و تعداد بازنگری

فصل ششم قانون اساسی نروژ، (اصول 114 تا 121) مقررات مختلفی را از جمله برای بازنگری قانون اساسی شامل می‌شود.

اصل ۱۱۲ چگونگی بازنگری قانون اساسی را تشریح می کند. طبق این اصل چنانچه تجربه اعمال قانون اساسی نیاز به اصلاحات را نشان دهد مجلس می تواند طرح اصلاح قانون اساسی را در سال اول، دوم یا سوم دوره چهارساله خود مطرح کند که این طرح در انتخابات بعدی و با تشکیل مجلس اتی با رعایت شرط محدوده زمانی مذکور(سال اول، دوم و سوم مجلس) مورد بررسی قرار خواهد گرفت و چنانچه به تصویب دوسوم نمایندگان مجلس برسد جهت اعلام عمومی به پادشاه تقدیم می گردد.

علی رغم اصلاحات کوچک و بازبینی های دیگر، مهمترین بازنگری قانون اساسی در سالگرد دویست سالگی آن در می سال 2014 به اجرا درآمده است که با افزودن مواد بیشتری در راستای حقوق بشر، این بخش را بروزرسانی و تقویت کرده است.

مجلس موسسان پادشاهی نروژ در سال 1814

متن قانون اساسی نروژ

با تشکر از آقای حسین میراحمدی دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه شیراز 


روز قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران-دیدگاه انتقادی

12 آذر 1358 [سوم دسامبر 1979] برابر است با سالروز تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از طریق همه پرسی روزهای 11 و 12  همان ماه که هیچکدام در تقویم تعطیل رسمی نیست و بجای آن 12 فروردین با نام روز جمهوری اسلامی به مناسب برگزاری همه پرسی تغییر نظام مشروطه سلطنتی به جمهوری اسلامی، تعطیل رسمی است.

قانون اساسی کنونی که در مدت زمان کوتاهی از وقوع انقلاب اسلامی تهیه و تدوین شده دارای مشخصات منحصر به فردی است که از آنجا که محاسن آن به کرات در منابع مختلف بیان شده، نوشتار زیر ضمن نگاهی گذار به پیشینه با دیدگاهی انتقادی سعی می کند به بیان منشأ نظری برخی از معایب آن با عنوان اختلالات ساختاری از منظر حقوق اساسی تطبیقی بپردازد.

پیشینه:

پس از برگزاری همه پرسی فروردین 58، ابتدا در ۲۴ خرداد، پیش‌نویسی از قانون اساسی که توسط گروهی از حقوقدانان به سرپرستی حسن حبیبی به نگارش درآمده بود منتشر گردید که در آن،‌ جمهوری اسلامی ایران به صورت جمهوری نیمه ریاستی و تک مجلسی بیشتر مشابه جمهوری پنجم فرانسه ترسیم گردیده بود.‌ قوه مجریه از ریاست کشور بر عهده رئیس‌جمهور منتخب مردم  و ریاست دولت بر عهده نخست‌وزیر پیشنهادی رئیس‌جمهور و تأیید مجلس تشکیل شده بود؛ قوه مقننه از مجلس و شورای نگهبان با ترکیب متفاوتی از حقوقدانان و فقها تشکیل شده بود که به وظایف قانونگذاری و دادرسی اساسی می پرداختند. در آن پیشنویس اشاره‌ای به ولایت فقیه نیز وجود نداشت. پس از مباحاثات مختلف شورای انقلاب، نهایتا مقرر گردید تا مجلس خبرگان تصویب نهایی قانون اساسی تشکیل و پس از بررسی نهایی، پیش‌نویس قانون اساسی به رای مردم و همه‌پرسی سپرده شود.

انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ برگزار شد و 75 خبره منتخب از ۲۸ مرداد کار تدوین قانون اساسی را آغاز کردند؛ این خبرگان در مدت کوتاه کمتر از سه ماه تا 24 آبان همان سال ضمن ترکیب نظریات اسلامی، شیعی با نظریات لیبرال دمکراسی غربی، ابداعاتی ترکیبی را به گونه‌ای جدید کنار هم قرار دادند که حاصل در 12 فصل و 175 اصل تصویب و پس از انتشار عمومی، در همه پرسی روزهای ۱۱ و 12 آذر 1358، با رای( 98.2 درصد) اکثریت واجدین شرایط اجرایی گردید. این قانون با شباهت های ظاهری سومین نوع خود پس از جمهوری اسلامی پاکستان (1335) و جمهوری اسلامی موریتانی(1339) و پیش از جمهوری اسلامی افغانستان (1382) و مدت کوتاهی جمهوری اسلامی گامبیا(1395) است که دارای تفاوت های بنیادین با همه آنها علی رغم شباهت عنوانی دارد.

شرح عکس: گشایش مجلس خبرگان 28 مرداد 1358 

1-        مشخصات

1-1-       انقلابی، ترکیبی و ابداعی

از مشخصات قانون اساسی جمهوری اسلامی می توان انقلابی بودن آن در ابعاد مختلف را نام برد. این قانون از همان لحظه‌های تشکیل از جمله در همه پرسی 12 فروردین، بدون ورود به جزئیات و مشخصات به نفی کلی قانون سلف خود، قانون اساسی مشروطه (1285) و متمم آن  پرداخت و شاید تجربه ای گران سنگ از هفتاد و دوسال اجرای قانون اساسی که طی اجرای آن محاسن و معایب بسیاری از قانون اساسی ظهور و بروز داشتند از جمله به توپ بستن مجلس،‌ استبداد صغیر، انقراض قاجاریه، خلع سلطنت پهلوی ها، کودتای 28 مرداد، انحلال ادوار مجالس و نهایت وقوع انقلاب اسلامی را داشت،‌ بدون استفاده بهینه،‌ و رها شده واگذاشت. در این میان یکی از موارد شباهت‌های قانون اساسی جمهوری اسلامی با قانون اساسی مشروطه را می‌توان نقیصه عدم پیش‌بینی شیوه مشخص بازنگری در ابتدا و سپس اتخاذ شیوه‌ای سخت پس از آن دانست که موجب بروز اختلالات مشابه ادواری گردیده‌اند. 

2-1-       توحیدی و اومانیسیتی

قانون اساسی کنونی با تکیه بر نظرات فقهی و شور انقلابی و بکارگیری پراکنده عناوین ابداعی یا ترکیبی حاصل از پیوند مفاهیم جهان بینی‌های متفاوت توحیدی و اسلامی مبتنی بر دین مانند‌ امامت،‌ ولایت مطلقه امر، امت،‌ مجلس شورای اسلامی،‌ شورای نگهبان، مجلس خبرگان و‌ استقلال قوا‌ با عناوین و مفاهیم متفاوت و برگرفته از جهان بینی‌های اومانیستی مبتنی بر نظریات فلاسفه غربی همچون تفکیک‌قوا،‌ رئیس‌جمهور، ‌نخست‌وزیر،‌ ملت، مجلس ملی،‌ دیوان قانون اساسی، مجلس موسسان، ناخواسته چالش‌های کاربردی زیادی را بوجود آورده است. جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به گزارش پژوهشی آشنایی با مفاهیم حقوق عمومی؛ بررسی مفهوم «تفکیک قوا».

شرح عکس: تقابل جهان‌بینی اسلامی و فلسفی-اخلاقی (اومانیسم)

بروز برخی چالش‌ها در ده سال ابتدایی اجرا، موجب بازنگری و اصلاح آن بصورت کنونی گردید. اصلاحات انجام شده،‌ تغییراتی در بیش از40 اصل پیشین بوجود آورده که از لحاظی 25%  از محتوای متنی را در برمی‌گیرد. این تغییرات از جمله تاسیس نهادهای ابداعی دیگر مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام با برخی کارکردهای مشابه مجلس سنا یا تاسیس شورای عالی امنیت ملی با قدرت قانونگذاری و همچنین باز توزیع قدرت‌ها و اختیارات‌ میان جایگاه‌های رهبر و رئیس‌جمور به عنوان روسای کشور و دولت پس از حذف رکن نخست‌وزیری بوده که نسبت‌های ناشناخته‌ و نامتناسب دیگری را در تنظیم ساختار و تعادل قوای پیشین بوجود آورده‌اند. در حالیکه معدل تغییر هر قانون اساسی از قدیمی ترین آنها مانند قانون اساسی ایالات متحده آمریکا و پادشاهی نروژ تا طولانی ترین آنها از نظر متنی مانند جمهوری هند،‌ چهار تا پنج سال می باشد‌ قانون اساسی اصلاح شده جمهوری اسلامی در 14 فصل و 177 اصل بدون بازنگری از سال 1368 در حال اجراست که خود چالش دیگری از نظر نوعی محسوب می گردد.

در ذیل منشأ برخی چالش‌های تجربی اخیر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران  از دیدگاه نظری و ساختاری،‌ نسبت به کارکرد بهینه کلی قانون اساسی،‌ توزیع و تعادل قوا و همچنین صلاحیت قانونگذاری قوه مقننه بصورت کلی و انتقادی آورده شده است.

روز قانون اساسی نروژ

17 ماه می 1814، [27 اردیبهشت 1193]، قریب به یکصدسال پیش از تصویب قانون اساسی مشروطه در ایران و همزمان با تاسیس سلسله قاجاریه، سالروز امضای قانون اساسی پادشاهی نروژ به عنوان دومین قانون اساسی نوشته قدیمی در جهان پس از ایالات متحده آمریکا و روز ملی این کشور است؛ در این روز نروژ همچنین از اتحاد دانمارک-نروژ اعلام استقلال کرد. قانون اساسی نروژ در ۱۶ می ۱۸۱۴ به تصویب رسید و در ۱۷ می توسط مجلس مؤسسان در ایدسوول امضا شد و قابلیت اجرا پیدا کرد. این قانون چه در زمات تصویب در محدوده قاره اروپا و چه در سالهای بعد و هم اکنون، یکی از آزادمنش ترین قوانین اساسی در جهان است.

قانون اساسی نروژ در بین قوانین اساسی اروپایی پس از قانون اساسی لهستان(سوم می 1791) که تنها دوسال دوام آورد دومین قانون اساسی نوشته محسوب میشود که مانند قانون اساسی آمریکا هنوز به کار خود ادامه می دهد. روز قانون اساسی در این کشور به عنوان روز ملی نروژ در شهرها و روستاها با برپایی مراسم مخصوص و رژه که نقش اصلی آن را کودکان بر عهده دارند، گرامی داشته می شود.

بسیاری از مردم نیز در این روز بهترین لباسهای خود را بر تن کرده و بهمراه کودکان در میدان اصلی شهر گرد هم می آیند. هدف از برگزاری یادبود روز قانون اساسی با رژه کودکان، نوعی بزرگداشت است که نشان دهنده قدرت واقعی و اصیل مردم فارغ از سان نظامی و قدرت نمایی های نیروهای نظامی است.

قانون اساسی نروژ بر اساس سه اصل حاکمیت مردم، تفکیک قوا و حقوق بشر بنیان نهاده شده است. علی رغم اصلاحات کوچک و بازبینی های دیگر، قانون اساسی نروژ مهمترین بازنگری خود را در سالگرد دویست سالگی خود در می سال 2014 اجرایی کرده است که با افزودن مواد بیشتری در راستای حقوق بشر، این بخش را بروزرسانی و تقویت کرده است.


1) پیشینه:

نخستین حکومت پادشاهی در این کشور به سال ۹۹۴ و ورود وایکینگ‌ها به منطقه فعلی نروژ برمی‌گردد که یک وایکینگ به‌نام «اولاف تریکوانسون» ، خود را پادشاه نامید. در سال ۱۳۹۷م، نروژ و دانمارک یک اتحادیه را تشکیل دادند که چهار قرن پایدار ماند. در سال ۱۸۱۴م، سوئد پیشنهاد ادغام نروژ را در خاک خود کرد ولی با مقاومت نروژ مواجه شد و سپس با یک حمله برق‌آسا نروژ را اشغال نمود اما پذیرفت که نروژ کماکان قانون اساسی خود را حفظ کند. با رشد احساسات ناسیونالیستی در قرن نوزدهم میلادی و به‌دنبال برگزاری یک همه پرسی در سال ۱۹۰۵، نروژ از سوئد جدا شد. در سال ۱۹۱۴ و با شروع جنگ جهانی اول، نروژ بی‌طرفی خود را در جنگ اعلام کرد. نروژ در جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹ نیز بارها بی‌طرفی خود را در جنگ اعلام کرد با این حال، با حمله آلمان نازی مواجه گشت و برای پنج سال بین سال‌های ۱۹۴۰م تا ۱۹۴۵م در اشغال آلمان ها باقی ماند. در سال ۱۹۴۹م، نروژ بی‌طرفی خود را ترک گفت و به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) پیوست. کشف نفت و گاز از سواحل جنوبی نروژ واقع در دریای شمال در اواخر دهه ۱۹۶۰م، اقتصاد نروژ را به یک‌باره متحول کرد. نروژ با برگزاری همه‌پرسی هایی که در سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۹۴ برگزار شد، از عضویت در اتحادیه اروپا خودداری کرد. پادشاه نروژ، هارالد پنجم در هفدهم ژانویه ۱۹۹۱م پس از مرگ پدرش به قدرت رسید و کماکان هم پادشاه نروژ می‌باشد. پس از به حکومت رسیدن هارالد پنجم، او پسرش شاهزاده هاکن مگنوس - متولد بیستم جولای ۱۹۷۳م - را وارث و جانشین خود اعلام کرد.

2) مشخصات قانون اساسی نروژ:

متن فعلی قانون اساسی شامل 121  اصل است که در شش فصل،   A تا F تدوین شده است.

سه قوه به ترتیب قوه اجرایی در پادشاه و شورا، قانونگذاری، بودجه و نظارت و قوه قضاییه در دادگاه های عالی و دادگاه های زیرمجموعه و در دادگاه های تجدید نظر  ترسیم شده اند.

فصل اول متشکل از اصول 1 و 2 است که بیان می دارد نروژ "قلمروی آزاد، مستقل، تقسیم نشده و غیرقابل جدایی" با "پادشاهی محدود و ارثی" است. اصول و ارزش های حکومت "میراث مسیحی و انسانی"، دمکراسی و حاکمیت قانون و حقوق بشر" است که در قانون اساسی ترسیم شده اند.

فصل دوم در مورد شاه (یا ملکه)، خانواده سلطنتی، شورای دولت و کلیسای نروژ است که شامل اوصل 3 تا 48 است.

فصل سوم (اصول 49 تا 85) در مورد قوه اجرائی و حقوق شهروندان است.

فصل چهارم (مقررات 86 تا 91) به قوه قضاییه در دیوان عالی کشور و دادگاه های تجدید نظر می پردازد

فصل پنجم (اصول 92 تا 113) به تعریف و شناسایی انواع حقوق بشر می پردازد و در نهایت فصل ششم (اصول 114 تا 121) مقررات مختلف دیگری را شامل می شود، از جمله برای بازنگری قانون اساسی.


عکس، مجلس موسسان پادشاهی نروژ در سال 1814


روزهای قانون اساسی در می

1) اولین روز ماه می برا بر است با روز قانون اساسی جمهوری آرژانتین که در آن روز، در سال 1853، اولین قانون اساسى این کشور به تصویب رسیده و با انجام اصلاحاتی، تاکنون پابرجا مانده است.

2) روز قانون اساسی هر ساله در جمهوری جزایر مارشال در اول ماه می جشن گرفته می شود. این قانون در سال ۱۹۷۹تصویب و منتشر شده است که مطابق آن، این جزیره به عنوان دولتی مستقل معرفی شده است.

3) یکم می روز بازگشایی شورای قانون اساسی جمهوری لاتویا است. این روز به مناسبت برگزاری اولین جلسه شورای قانون اساسی که در یک می ۱۹۲۰ تاسیس تعطیل رسمی است. مهم ترین دستاورد این شورا اعلام قانون اساسی ۱۹۲۲ بود.  نام این کشور نیز در زبان فارسی از نام رایج آن در زبان فرانسوی یعنی Lettonie گرفته شده‌است. در زبان لتونیایی اما این کشور را لاتویا (Latvija) و به انگلیسی نیز آن را لاتویا (Latvia) می‌گویند. در زبان آلمانی به آن لتلاند  (Lettland) کشوری است در شمال اروپا که در بین چهار کشور، فدراسیون روسیه از مشرق، جمهوری استونی از شمال، جمهوری لیتوانی از جنوب، جمهوری بلاروس از جنوب شرقی و دریای بالتیک از مغرب احاطه شده و پایتخت آن ریگا است. لتونی پیش‌تر با نام جمهوری سوسیالیستی لتونی، یکی از جمهوری‌های اتحاد جماهیر شوروی بود و در ۲۱ آگوست ۱۹۹۱ از شوروی اعلام استقلال کرد.

4) سوم ماه می هر ساله یادبود روز به اجرا در آمدن اساسنامه صلح جویی (قانون اساسی) ژاپن در ماه می سال 1946 و بخشی از هفته طلایی و همچنین تعطیل رسمی است که بازتاب مفهوم دمکراسی و حکومت ژاپن است. این قانون این قانون پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و اشغال کشور توسط نیروهای متفقین، در روز سوم نوامبر ۱۹۴۶ به تصویب رسید و رسما در سوم می سال ۱۹۴۷ به اجرا درآمد. نام آن اساسنامه صلح جویی به ژاپنی: 憲法記念日 و عالی‌ترین متن قانونی در کشور ژاپن است. با به اجرا درآمدن اساسنامه صلح جویی، یک حکومت لیبرال دمکرات با محوریت پارلمان جایگزین حکومت مشروطه سلطنتی پیشین شد. مطابق آن قانون سابق هنوز به اعتبار خود باقی است و قانون جدید بر اساس اصل ۷۳ اساسنامه امپراتوری یک سند بازنگری در اساسنامه امپراتوری شمرده  می‌شود.

امپراتور ژاپن در این اساسنامه «مظهر کشور و یکپارچگی ملت» لقب گرفته و مقام او کاملا تشریفاتی است. او تسلطی بر حاکمیت  ندارد و به این ترتیب در برخلاف سایر حکومتهای پادشاهی، امپراتور رئیس حکومت نیست.دسترسی به ترجمه پارسی قانون اساسی ژاپن

5) سوم ماه می روز یادبود تصویب قانون اساسی لهستان در سال 1791 میلادی و روز ملی این کشور است. لهستان اولین کشور اروپایى و دومین کشور جهان پس از ایالات متحده آمریکا است که از سال ۱۷89 میلادى قانون اساسى مدون داشته است. این روز  در جمهوری لهستان به دلیل تصویب و اعلام قانون اساسی که در تاریخ مذکور به اجرا در آمده است جشن گرفته می شود و همراه با مراسم باشکوه و گردش های دسته جمعی و نیز دیدار با آرامگاه های سربازان گمنام این کشور است می باشد.

6) روز قانون اساسی جمهوری قرقیز(ستان) برابر است با 5 ماه می 1993 که اولین قانون اساسی این کشور پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱ به تصویب رساند.

7) ایالات فدرال میکرونزی کشوری در اقیانوس آرام است که هر کدام از ایالت های این کشور روز قانون اساسی جداگانه ای دارند اما هرساله 10 می، کل جزیره سالگرد قانون اساسی و اتحاد خود را جشن میگیرند.

8) جمهوری نائورو جزیره ای کوچک در منطقه میکرونزی قاره اقیانوسیه است که در سال ۱۹۶۸ استقلال خود را از کشورهای استرالیا, نیوزلند و بریتانیا را بدست آورده است. نائورو کوچک‌ترین جمهوری در جهان و با ۹۳۰۰ نفر جمعیت، کم‌جمعیت‌ترین کشور جهان پس از واتیکان است.

9) 17 ماه می سالروز امضای قانون اساسی پادشاهی نروژ به عنوان دومین قانون اساسی نوشته قدیمی پس از ایالات متحده آمریکا و روز ملی این کشور می باشد که در آن از اتحاد دانمارک-نروژ اعلام استقلال نمود. این قانون اساسی بر خلاف قانون اساسی لهستان، از زمان تصویب تا کنون به کار خود ادامه داده است. روز ملی نروژ در شهرها و روستاها با برپایی مراسم مخصوص و رژه که نقش اصلی آن را کودکان بر عهده دارند، گرامی داشته می شود.

10) جمهوری فدرال آلمان، ۲۳ می روز یادبود اعلام قانون اساسی جمهوری فدرال آلمان است که بر آلمان امروزی حاکم است. بهمین مناسبت، سخنان افتتاحیه پروفیسور اندریاس فوسکوهله، رئیس دیوان قانون اساسی جمهوری فدرال آلمان در کالسروهه، ۲۳ می ۲۰۱۷ در ادامه آورده می شود:

قانون اساسی بنیاد دمکراسی دولت مبتنی بر حاکمیت قانون ماست. هیچ قانون اساسی آلمان این قدر مدت طولانی اعتبار نداشته است.

در عین زمان، قانون اساسی کنونی در بدو امر صرف به طور موقت در نظر گرفته شده بود. هنگامی که شورای پارلمانی در سال های ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ قانون اساسی برای آلمان غربی را تصویب نمود، آلمان عملاً تقسیم شده بود. از دیدگاه مادران و پدران این قانون اساسی، می بایست صرفا برای یک دوران انتقالی اعتبار می داشت، تا تقسیم آلمان را تحکیم نبخشد.

موقت خواندن قانون اساسی در نهایت در سال ۱۹۹۰ بعد از وحدت آلمان ترک گفته شد. این قانون در پنجاه سال گذشته آزمون حقانیتش را گذرانیده و تجربه موفقیت آمیز گردیده است. این قانون از عهده مقابله با چالش های متعددی مانند تسلیح مجدد، مجاز گردانیدن دوباره خدمت نظامی و تصویب قوانین حالت اضطراری برآمده است.

در تمامی سال ها، این حقوق اساسی یک موقعیت عالی کسب کرده و از سوی مردم به رسمیت شناخته شده و نمره قبولی کسب نموده است. زنان و مردان شهروند آلمان به  قانون اساسی شان افتخار می کنند. طبق یک نظرسنجی که در سال ۲۰۱۴صورت گرفته است، بیش از ۹۰  درصد مردم اعتماد «بسیار زیاد» و یا «بسیار» به این قانون اساسی و دیوان قانون اساسی به مثابه «نگهبان قانون اساسی» اعتماد دارند. در خارج نیز به این قانون اساسی بسیار احترام گذاشته می شود.

پیتر ای کوینت، پروفسور امریکایی حقوق این قانون اساسی را «یکی از تجارب نهایت درخشان دمکراسی در جهان بعد از جنگ» توصیف کرده است. در بخش «صدور قانون اساسی»، این قانون به مثابه سرمشق برای چندین قانون اساسی و از جمله به طور مثال در جمهوری پرتغال، پادشاهی اسپانیا، جمهوری استونی و همچنان در آسیا و آمریکای جنوبی قرار گرفته است.

آنچه به مثابه اصل بنیادین همزیستی میان مردم اهمیت محوری دارد، «حاکمیت قانون» و مراقب بودن در برابر همه تلاش هایی است که این اصل اساسی را مورد سوال قرار می دهد. در اینجا قانون اساسی اهمیت اساسی را دارد. این قانون مدرن، انطباق پذیر، انعطاف پذیر و دارای قدرت دفاعی است؛ ما با این قانون اساسی در برابر چالش های آینده مجهز می باشیم.

بخشی از نظرات پناهجویان ساکن آلمان در خصوص قانون اساسی آلمان:

لیلاس الدکهل الله از سوریه: «قانون اساسی آلمان برای من مهم  است زیرا حقوق پناهجویان در آن مندرج گردیده و محترم شمرده می شود و من و خانواده ام ذیل این قانون اساسی دارای امنیت هستیم»

آرزو نایبی از افغانستان

«در آلمان دمکراسی و حقوق برابر میان همه انسان ها وجود دارد. این از کشور ما افغانستان فرق دارد که در آنجا مردان و زنان دارای حقوق برابر نیستند.»

حمودی السنکی از عراق

«قانون اساسی آلمان به این دلیل برایم مهم است که در آن  حیثیت و  کرامت انسانی تخطی ناپذیر هستند و  آزادی دینی،  آزادی عقیده و زندگی به دور از اجبار برای من به طور خاصی مهم اند.»

اهاب سرور از سوریه

«قانون اساسی آلمان برایم مهم است چون آزادی و حقوق مرا تضمین می کند و  اقوام،  ادیان و فرهنگ های مختلف می توانند به طور صلح آمیز یکجا زندگی کنند و کسی بالاتر از قانون نیست» 

1- فراخوان مقاله با موضوع «محیط زیست و حقوق بین الملل»:

1- CFP, Amsterdam Law Forum, the student-edited online law journal of Vrije Universiteit Amsterdam’s Faculty of Law, welcomes manuscripts on the topic The Environment and International Law.

2- فراخوان مقاله:

2- CPP, Spring/Summer issue, Deadline:  10 March 2017, Amsterdam Law Forum, the student-edited online journal of Vrije Universiteit Amsterdam’s Law Faculty, is welcoming submissions for its upcoming issue from established scholars and young academics. 

3- فراخوان دوره، موسسه حقوق بین المل سیراکوزا برای عدالت کیفری و حقوق بشر:

3- The Siracusa Institute, course on Fundamentals on Defence Rights before International Courts, 15 - 19 May 2017.

4- فراخوان دوره، فراخوان بورسیه، دکتری و پست دکتری در رشته علوم انسانی محیط زیست، دانشگاه اسلو پادشاهی نروژ:

4- The University of Oslo, Doctoral and Postdoctoral Research Fellowships within "Environmental Humanities".

5- فراخوان مقاله:

5- CFPThe third edition of the Cambridge Doctoral Workshop in Legal Theory will be held on 6 June 2017 at the University of Cambridge.

6- فراخوان دوره، مرکز مطالعات استراتژیک وایزمن‏، استانبول جمهوری ترکیه،‌ مدرسه‌ زمستانی با موضوع سیاست خارجی:

6- Wise Men Center For Strategic Studies (Bilgesam), Foreign Policy Winter School, 15-19 March 2017, Istanbul/Turkey.

7- فراخوان مقاله، مرکز علوم انسانی برای بررسی‌های پیشرفته دانشگاه لایپزیگ، با موضوع: «دنیاگرایی های اسلامی: کنکاش در مفاهیم تمایز و رویکردهای اختلافی»:

7- CFP, Workshop on Muslim Secularities

The Workshop will take place on 18–20 June 2017 at Leipzig University, Humanities Centre for Advanced Studies (Kolleg-Forschergruppe, KFG) „Multiple Secularities – Beyond the West, Beyond Modernities" in preparation for a special issue of Historical Social Research, ed. by Markus Dressler, Armando Salvatore, and Monika Wohlrab-Sahr (workshop organisers).

8- فراخوان مقاله شماره ویژه، ژوئن 2018 با موضوع «جنسیت، جنگ و تکنولوژی: صلح و مخاصمه مسلحانه در قرن بیست ویکم»: 

8-  CFP, for Special Issue: Volume 44.1, June 2018

Gender, War and Technology: Peace and Armed Conflict in the 21st Century  Special Issue: Volume 44.1, June 2018, Deadline for abstracts is 17 March 2017. Manuscripts due 15 August 2017.



ریاست زنان بر دولت

با ‌‌استیضاح و ‌‌برکناری دیلما روسف رئیس ‌‌جمهوری ‌فدراتیو ‌برزیل تعداد زنانی که در مقام ‌‌ریاست ‌جمهوری یا ‌‌نخست ‌وزیری قرار دارند، به ۱۴ نفر کاهش یافت. ‌بجز آنگلا مرکل که مشهورترین‌‌شان است. دیگر ‌‌زنان عرصه ‌‌سیاست و ‌‌حکومت در عرصه ‌‌بین ‌الملل عبارتند از:

ارنا سولبرگ از۲۰۱۳ ‌‌نخست ‌وزیر ‌‌پادشاهی ‌نروژ است و ریاست دولت را برعهده دارد. وی علاقمند بازی‌های "رایانه‌ای در تلفن‌های هوشمند" است و معمولا در صندلی عقب لیموزین مخصوص نخست‌وزیر مشغول بازی است.

بئاتا شیدوو، بعد از پیروزی در ‌‌انتخابات و کسب مقام نخست وزیری در ‌‌جمهوری ‌لهستان، زمینه ساز تغییر قوانین به نفع تقویت قدرت حزب محافظه‌کار قانون و عدالت شده و با انتقادهای زیادی روبرو شده است.

ترزا می از ژوئیه سال ۲۰۱۶ ‌‌نخست ‌وزیر ‌‌پادشاهی ‌متحده ‌بریتانیای ‌کبیر ‌و ‌ایرلند ‌شمالی شد. او پس از ‌‌همه ‌پرسی خروج از ‌‌اتحادیه ‌اروپا و برای اجرایی کردن آن به مقام ‌‌نخست ‌وزیری دست یافت.

ماری لوئیز کولیرو پریکا از حزب کارگر، نهمین رئیس ‌‌جمهوری ‌مالت است. این کشور که عضو ‌‌اتحادیه ‌اروپا است، با ۴۳۰ هزار نفر ‌‌جمعیت یکی از کوچکترین کشورهای جهان محسوب می‌شود.

سارا کوگونگلوا آمادهیلا، از۲۰۰۳ وزیر ‌‌اقتصاد در نامیبیا بود واز سال ۲۰۱۵ نیز به عنوان ‌‌نخست ‌وزیر ‌‌جمهوری ‌نامیبیا انتخاب شده است.

بی‌بی امینه غریب فقیم که در رشته شیمی تحصیل کرده، رئیس ‌‌جمهوری ‌موریس است. او می‌گوید که "سیاست را انتخاب نکرده‌ام، بلکه سیاست مرا انتخاب کرد".

پارک گئون‌ های، نامزد حزب محافظه‌کار حاکم در ‌‌انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2012 رقیب خود را شکست داد و به عنوان اولین زن ریاست ‌‌جمهوری ‌کره ‌جنوبی را در دست گرفت.

هیلدا هاینه، اولین زن در مقام رئیس ‌‌جمهوری ‌جزایر ‌مارشال است؛ این کشور با ۱۸۱ کیلومتر مربع وسعت و ‌‌جمعیت حدود ۶۰ هزار نفر، به‌علت پدیده گرمایش کره زمین با خطر زیر آب رفتن روبرو است.

الن جانسون سیرلیف، ده سال است که در ‌جمهوری ‌لیبریا قدرت را در دست دارد و اولین ‌‌رئیس ‌جمهور زن در قاره ‌‌آفریقا و مادر چهار پسر است که شش نوه نیز دارد. وی در سال ۲۰۱۱ جایزه نوبل صلح را دریافت کرد.

میچل باچله سیاستمدار سوسیالستی است که یکبار در سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ رئیس ‌‌جمهوری ‌شیلی شد و بار دیگر در ماه مارس ۲۰۱۴ به قدرت رسید. او سه فرزند دارد و به پنج زبان که آلمانی هم جزو آن است، صحبت می‌کند.

کیتاروویچ، رئیس ‌‌جمهوری ‌کرواسی، نه تنها دست به سلاح ‌می‌برد، بلکه از معدود ‌‌زنان سیاستمداری است که به عنوان دختر یک روستایی دامدار، از پس "دوشیدن گاو" نیز برمی‌آید.

تسای اینگ ون اولین زنی است که به مقام ‌‌ریاست ‌جمهوری در ‌‌تایوان رسیده، او با وعده ‌‌استقلال از ‌‌جمهوری ‌خلق ‌چین در آغاز سال ۲۰۱۶ در ‌‌انتخابات پیروز شد.

بیدیا دوی بانداری، اولین زنی است که در ‌‌جمهوری ‌فدرال ‌دمکراتیک نپال و از۲۸ اکتبر سال ۲۰۱۵ توسط ‌‌مجلس به مقام ‌‌ریاست ‌جمهوری انتخاب شد. نپال دارای ۱۰۰ قوم، قبیله و گروه به ۱۲۴ زبان و گویش مختلف است.

منبع:دویچه وله.

 

روز ملی و قانون اساسی نروژ

17 ماه می سالروز امضای قانون اساسی پادشاهی نروژ به عنوان دومین قانون اساسی قدیمی پس از ایالات متحده آمریکا و روز ملی این کشور می باشد که در آن از اتحاد دانمارک-نروژ اعلام استقلال نمود. روز ملی نروژ در شهرها و روستاهای با برپایی مراسم مخصوص و رژه که نقش اصلی آن را کودکان بر عهده دارند، گرامی داشته می شود.

خیابان اصلی اسلو و مسیر راهپیمایی مردم میان مجلس و کاخ پادشاهی.