آشنایی با نظرات سیاسی ماکیاولی در مورد حاکمان و شیوه حکومتداری
نیکولو دی برناردو دِ ماکیاولی فیلسوف سیاسی، شاعر، مورخ و نمایشنامهنویس مشهور ایتالیایی است. او زندگی خود را صرف سیاست و میهنپرستی کرده است و نظریات و کتابهای وی به زبان فارسی نیز مورد مطالعه و توجه قرار گرفته است. اما از طرف دیگر برخی او را به اتهام حمایت از حکومت اقتدارگرا و ستمگر مورد حمله قرار دادهاند و نام او به مثابه تمثیل حیله گری، ریاکاری، چاپلوسی در امور سیاسی در میان برخی باقی مانده است. علت این موضوع نوشتن کتابی به نام شهریار است که وی برای خانواده مدیچی، از حاکمان زمان در فلورانس نوشتهاست.
کتاب «شهریار» در سال 1513، حدود پانصد پیش نوشته شده و در عصر خود نیز یعنی در ۱۵۵۹ در فهرست کتابهای ممنوعه پاپ گنجانده و نویسنده ی آن "شیطان" نامیده شده است. اما با این حال از آن زمان تاکنون الهام بخش رهبران سیاسی درسرتاسر جهان بوده است.
در ذیل به برخی از نظریات ماکیاولی اشاره شده است:
1) از نظر ماکیاولی بهترین راه حل ممکن برای اتحاد سراسری ایتالیا، شهریاری بود که در راه هدف با از خود گذشتگی مصممانه اقدام کند و هیچ گونه ملاحظه انسان دوستانه، اخلاقی، دینی یا نوع پرستانه در کارش سستی وارد نکند. فرضیه او این بود که هدف مهم دولت پایداری و قدرتمند بودن است. از دیدگاه وی، وجود دولت و دستیابی به قدرت خود هدف بهشمار میرفت.
او مصلحت حکومت را از همه چیز برتر میدانست و معتقد بود که از آن هیچ گریزی نیست. از نظر ماکیاولی: «هر گاه برای نجات کشور تصمیمگیری قطعی لازم باشد، نباید ملاحظاتی در زمینه دادگری، انسان دوستی یا ستمکاری، یا حتی سرفرازی و سرافکندگی به میان آید.»
2) به نظر ماکیاولی دولت موفق، دولتی است که فکر کند بر جنگلی حاکم است که هر کس از زور و حیله بیشتری برخوردار باشد پیروز میشود. چرا که هردولتی میل به گسترش و توسعه طلبی دارد، بنابراین برای رسیدن به هدف نمیتواند متعهد به اخلاق، دین، انسانیت و قوانین بینالمللی باشد. ماکیاولی میگفت: «شهریاری که بخواهد شهریاری را از کف ندهد، باید شنیدههای خوب نبودن را بیاموزد و هر جا که نیاز باشد، به کار بندد.»
3) از نظر ماکیاولی «شهریار باید پیوسته در نظر داشته باشد که بزرگترین مسؤلیت او حفظ یگانگی و یکپارچگی دولت است.» او میگوید: «فرمانروایان ترجیح میدهند مردم هم آنها را دوست داشته باشند و هم از آنها بترسند. از این دو، ترس اهمیت بیشتری دارد و بهتر آن است آنها بیشتر بترسند تا بیشتر دوست بدارند.» لذا می گفت: «بسیار خوب است که فرمانروا طبق قانون عمل کند و [درست پیمان باشد و در زندان راست روش و بی نیرنگ باشد] اما هرگاه مجبور شد که مانند یک جانور عمل کند باید حیلهگری روباه را با دلیری شیر درآمیزد.»
3) به نظر میرسد ماکیاولی به نقش اجتماعی مذهب توجه خاصی داشته و آن را عامل یکپارچگی نظم سیاسی میدانست. او در کتاب گفتارها چنین بیان می دارد: «هر دولتی که در آن ترس از خداوند وجود نداشته باشد محکوم به فناست.» ماکیاولی معتقد بود که دین و زبان از هر وسیله دیگری در ایجاد وحدت و تأمین اطاعت برای حاکم بهتر است پس حاکم باید خود را دینی جلوه دهد. اما دین نبایستی در کنار یا در مقابل حکومت باشد، بلکه باید در درون حکومت و تابع حکومت باشد. او اصولاً با دولت لائیک مخالف بود. بلکه میخواست دولت هماهنگ با دین عمل کند. زیرا اعتقاد داشت دین موثرترین وسیله برای اعمال قدرت سیاسی و بهترین عنصر برای پیوستگی و اتحاد ملی است. ماکیاولی معتقد بود که انسان موجودی شریر، خبیث و فزون طلب است و در نتیجه فقط یک دولت قدرتمند با دو نوع حربه میتواند توسعه طلبی او را کنترل کند. این دو نوع حربه یکی قانون است و دیگری زور.
4) «آنکه در آرزوی مورد اطاعت قرار گرفتن است باید چگونه فرمان راندن را بداند.» این جملات نظریهپرداز سیاسی ایتالیایی، نیکولو ماکیاولی، است که باور داشت، میداند چگونه حاکمان میتوانند با موفقیت قدرت را کسب و حفظ کنند» یکی از بزرگترین خدماتی که ماکیاولی کرد را می توان نشان دادن وجوهی از قدرت و قدرتمندان بود که هنوز هم همه حکومتها سعی دارند آن را پنهان نمایند.
ماکیاولی در «شهریار» مینویسد:
«داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر میروم و میگویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است.»