گاهداد

نگاه تطبیقی و فراملی به مفاهیم مشترک حقوق بین الملل و اساسی

نگاه تطبیقی و فراملی به مفاهیم مشترک حقوق بین الملل و اساسی

گاهداد

گاهداد به ترجمه و انتشار اخبار بین المللی حقوق اساسی شامل آرای دادگاه های قانون اساسی و عالی، معرفی کتب، مقالات، فراخوان و بورسیه های بین المللی می پردازد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آزادی عقیده» ثبت شده است

جمهوری دمکراتیک آلمان مقابل جمهوری فدرال آلمان

نهم و دهم  نوامبر 1989 برابر با 18 و 19 آبان 1368،‌ سالگرد سقوط دیواری سی ساله در چهلمین سالگرد تاسیس قانون اساسی و کشور جمهوری دمکراتیک آلمان را می توان سقوط نظریه قانون اساسی دمکراتیک سوسیالیست در مواجهه با فدرال لیبرالیسم نیز معنا کرد. این سقوط نه ناگهانی که آرام آرام از زمان تاسیس جمهوری دمکراتیک آلمان در 7 اکتبر سال 1949 به انگلیسی [(German Democratic Republic (GDR] و به آلمانی [Deutsche Demokratische Republik] معروف به DDR آغاز گردیده بود و سقوط دیوار برلین تنها یکی از نمادهای آن بود. گرچه هنوز این مواجهه ادامه دارد و بجای شرقی و غربی،‌ شمالی و جنوبی شده و میان دو نماینده این آن، ‌جمهوری کره (جنوبی) و جمهوری دمکراتیک خلق کره (شمالی) در حال ادامه است.

ماجرا از آنجا جدی شد که پس از پایان جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۷ اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده آمریکا، پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی و جمهوری فرانسه، به عنوان فاتحان جنگ برلین را به چهار بخش مجزا میان خود تقسیم نمودند. این شهر ابتدا توسط کمیسیون متشکل از هر چهار کشور اداره شد و ریاست این کمیسیون هر ماه بر عهده یکی از آن کشور ها بود. پس از آنکه قرار شد قسمت شرقی شهر تحت کنترل نیروهای شوروی باقی بماند و قسمت غربی آن به صورت مشترک توسط سه دولت آمریکا، انگلیس و فرانسه اداره شود. سه کشور غربی در سال ۱۹۴۸ بخشهای تحت حاکمیت خود را یکپارچه کردند و جمهوری فدرال آلمان را که به آلمان غربی مشهور شد شکل دادند.

در واکنش به این حرکت،‌ صاحب نظریه مخالف یعنی اتحاد جماهیر شوروی،‌ در 7 اکتبر 1949 قانون اساسی جمهوری دمکراتیک آلمان را به تصویب رسانید و اعلام کرد.

بر اساس این قانون اساسی که در آن بر جمهوری کارگران و دهقانان تاکید شده بود،‌ نظامی سیاسی سوسیالیستی و اتحادی همه کاره از هر حزب و سازمان توده ای در آلمان شرقی برای شرکت در انتخابات در Volkskammer (اتاق مردم) و مجلس آلمان شرقی تأسیس شد که در طول چهار دهه عمر خود،‌ انتخابات های مختلفی را بدون چرخش قدرت برگزار کرد. نتیجه آن ها انتخاب تنها رئیس‌جمهور آن دوران؛، ویلهلم پیک بود.

با آشکار شدن ضعف ها در فراهم کردن خدمات عمومی و حداقل نیازهای شهروندی در مقابل جمهوری فدرال آلمان با مردمانی مشابه و تنها با نظامی سیاسی متفاوت،‌ روند مهاجرت شهروندان و ایده ها به غرب سرعت گرفت و در واکنشی دیگر، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی «نیکیتا خروشچف» دستور ساخت دیوار بتونی میان مرز فیزیکی این دو نظریه کرد.

جمهوری دمکراتیک ادعا کرد،‌ منظور از ایجاد این دیوار نگه داشتن مردم خودش در برلین شرقی نبوده بلکه مانعی در راه جاسوسها و عقاید آلمانی غربی است و دو هفته بعد از صدور دستور ساخت آن، رهبر آلمانی شرقی «والتر اولبریخت» ادعا کرد: ما تمام رخنه‌ها در خانه‌ خودمان را بستیم و سوراخ‌هایی را که دشمنان آلمان از طریق آن وارد می‌شدند را پر کردیم.

انسان هایی که تلاش می‌کردند از قسمت شرقی به بخش غربی بروند، خائن نامیده می‌شدند و اگر هر گونه تلاشی برای عبور از خود نشان می دادند، نگهبانان می‌بایست آنها را هدف شلیک خود قرار دهند؛ البته این شلیک نباید منجر به مرگ آنها می‌شد. قریب به ۳۰ سال این دیوار بتونی به عنوان مظهری از پرده آهنین ایستاده بود و جلوی فرار کردن شهروندان را قلمرو حاکمیت ایده کمونیست به سمت ایده دیگر می‌گرفت.

ترک های این دیوار بتنی زمانی برداشته شدند که با اینکه گورباچف دکترین برژنف را پایان یافته اعلام کرد و به این ترتیب حق مداخله شوروی سابق در کشورهای برادر سوسیالیستی لغو شده بود. راه برای برپایی نظام چندحزبی در این کشورها و برگزاری انتخابات آزاد و باز شدن مرزها هموار شده بود اما هنگامی که در هفتم ماه مه سال ۱۹۸۹ شهروندان "جمهوری دمکراتیک آلمان" برای انتخاب شوراهای محلی به پای صندوق‌های رای رفتند؛ علی رغم انتظارات غالب، هیئت حاکمه بار دیگر می‌خواست اعلام کند که ۹۸ درصد آرا را به دست آورده است.

همزمان اما در کشوری دیگر و تحت سلطه این نظریه،‌ یعنی لهستان انتخاباتی آزاد برگزار شده بود که با پیروزی جنبش و حزب همبستگی در این انتخابات تادئوش مازویتسکی که از بانیان مذاکرات رهبران کمونیست و اپوزیسیون لهستان بود به نخست‌وزیری رسید. در نتیجه آلمانی ها در شرق، اعتراض کردند و تظاهرکنندگان روز پس از انتخابات در شهر لایپزیک به خیابان‌ها ریختند. این اعتراضات همچنان که در ماه های بعدی بیشتر شدند،‌ در همان روز نهم نوامبر 1989،‌ همزمان شدند با جشن پیروزی انتخاباتی در ورشو، پایتخت لهستان،‌ پس از آنکه همه عوامل دیگر دست به دست هم دادند،‌ لحظه های اصلی نیز فرا رسیدند و سقوط دیوار و مرزهای فیزیکی سرعت گرفتند.

اگرچه از تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۸۹ به عنوان تاریخ فروریزی دیوار برلین یاد می‌شود، اما این روند تا اول ژوئیه ۱۹۹۰، و زمانی که تمام کنترل‌های مرزی برداشته شدند و سپس نابودی رسمی آن در ۱۳ ژوئن ۱۹۹۰ ادامه داشت و لحظه اصلی آن را از این دیدگاه را می توان در روز سوم اکتبر ۱۹۹۰، یعنی زمانی که آلمان دوباره به عنوان یک کشور واحد،‌ جمهوری فدرال آلمان به رسمیت شناخته شد. در حقیقت روند وحدت دوباره آلمان از روز باز شدن دیوار برلین تا وحدت دو کشور ۳۲۹ روز به طول انجامید. این روند کاملا مسالمت‌‌آمیز بود و هیچ گلوله‌ای در آن شلیک نشد و برنامه اصلی و اجرایی آن در مجلس توسط طرحی ده‌ ماده‌ا‌ی و مرحله به مرحله قوام گرفت و به پیش رفت؛ این طرح از ابتدا زمان‌بندی نشده بود تا شرکای اجرا کننده در شرق و غرب خود را تحت فشار حس نکنند.

از لحاظ اسمی جمهوری دمکراتیک آلمان و جمهوری فدرال آالمان،‌ هردو در جمهوریت و آلمانی بودن مشترک بودند و تنها اولی دمکراتیک بود و دومی فدرال، اما تفاوت باطنی در حقوق واگذار شده به مردم و صداقت حاکمان نوع دوم باید جستجو کرد. گرچه اتحاد جماهیر شوروی بجای شکست در جنگ سرد در نبرد نهایی نظریه ها مغلوب شد،‌ نبرد دیگری اما در نوعی متفاوت میان جمهوری خلق چین به جانشینی در جمهوری دمکراتیک خلق کره و ایالات متحده آمریکا با حلول در جمهوری کره به نمایندگی از آن سه کشور پیروز در جنگ جهانی دوم، در شبه جزیره کره در جریان است.


روز قانون اساسی هند

پیش از استقلال، هند قلمروی جورج ششم و استاندار تعیین شده از طرف او، رئیس دولت آن محسوب می شد. پس از به ثمر نشستن مبارزات و استقلال هند از پادشاهی متحده بریتانیا در اوت سال 1947، کمیته تدوین پیشنویس قانون اساسی کار خود را برای تدوین قانون اساسی کنونی آغاز کرد و آن را در 26 نوامبر 1949[5 آذر 1328] به پایان رسانید که همه ساله به عنوان روز قانون اساسی توسط مقامات دولتی و محلی بزرگداشته می شود علی رغم این که این روز تعطیل عمومی نیست. 

این کشور با بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون نفر شامل اقوام و مذاهب گوناگون، دومین کشور پرجمعیت دنیا پس از چین است و  قانون اساسی آن طولانی‌ترین قانون اساسی نوشته شده در جهان، شامل ۳۹۵ اصل، ۱۲ پیوست و ۸۳ الحاقیه است که در 26 ژانویه 1950 اجرایی و جایگزین قانون دولت هند 1935 مصوب مجلس بریتانیا گردید. این روز به عنوان روز جمهوری یکی از سه روز تعطیل ملی در هند است که  با درجات مختلف تشریفات در پایتخت‌های دولت و مراکز دیگر نیز جشن گرفته می‌شود. این قانون به زبان انگلیسی نوشته شد و پس از آن به زبان هندی ترجمه گردید. جمهوری هند بزرگ‌ترین دمکراسی جهان  از نظر جمعیتی محسوب می شود که رای‌دهندگان بصورت مستقیم حاکمان را، برخلاف جمهوری خلق چین، انتخاب می‌کنند. تنوع نژادی، فرهنگی، زبانی و مذهبی به این کشور چشم‌اندازی شگرف از همزیستی مسالمت‌آمیز میان اعتقادات گوناگون بخشیده‌است. هند سرزمین نژادها، زبان‌ها، آیین‌ها، و فرهنگ‌های فراوان و گوناگون می‌باشد و در آن صدها زبان و هزاران گویش و لهجه وجود دارد. علاوه بر دو زبان هندی و انگلیسی که در قانون اساسی این کشور زبان رسمی اعلام شده‌است، ۲۲ زبان دیگر در یک یا چند ایالت موقعیت زبان رسمی را دارند.

بهیمراو رامجی آمبدکار حقوق‌دان، اقتصاددان، سیاست‌مدار و اصلاح‌گر اجتماعی معروف به باباصاحب ریاست کمیته  تدوین پیش نویس قانون اساسی، را بر عهده داشت و معمار اصلی قانون اساسی کنونی هند است، وی توانست قانون اساسی را طراحی نماید که بر اساس کثرتگرایی، آزادی اجتماعی و آزادی مذاهب در جامعه هند را تضمین کند. وی پیش از این الهام‌بخش جنبش مدرن بودایی و کارزار مخالفت با تبعیض‌های اجتماعی علیه دالیتها (نجس‌ها) و همچنین حمایت از حقوق زنان و کارگران بوده‌است. دکتر آمبیدکار همانند دیگر بنیانگذاران استقلال هند و چون گاندی و نهرو، از احترام بسیاری در جامعهی هند برخوردار است. او همچنین اولین وزیر قانون هند استقلال‌یافته است و با تلاش های او، هند امروز به جمهوری دمکراتیک معرفی می گردد.

از دستاوردهای اندیشه های، دکتر آمبیدکار، حذف قوانینی مانع از دست یابی به موفقیتهای بالاتر و عدالت اجتماعی است که در آن زمان، بعضی از مردم را (دالیتها) نجس‌ها، یا غیرقابل لمس طبقه بندی میکرد. معتقد بود که آنچه مذهب در درجه اول می تواند برای مردم به ارمغان آورد عدالت و آزادی است، وی توانست با این اندیشه و برابری مذهبی، موجب همزیستی پیروان مذاهبی گوناگون کم و بیش قابل رویت است. در هندوستان، ادیان مختلف و فرقه‌های مذهبی گوناگون نشات گرفته‌ از هندوئیسم، اسلام (با بیش از 170 میلیون نفر جمعیت) و آیین بودایی در کنار یکدیگر همزیستی مسالمت آمیز دارند.

باباصاحب، درحالیکه از حقوق زنان و کارگران حمایت می نمود، بیان میداشت، هیچ کلمه ای قادر نیست به شایستگی بدی های بسیار و وحشتناک چند همسری را بیان کند و علی الخصوص با استناد به دستورالعمل های پیامبر اسلام مبنی بر اهمیت عدالت و رفتار انسانی در قبال بردگان، خواهان از میان رفتن برده داری و طبقه بندی باقی مانده در میان جامعه مسلمانان هند بود.

او در پیشنویس قانون اساسی، تضمین ها و حمایتهای قانون اساسی را برای حوزه گسترده ای از آزادیهای اجتماعی مهیا ساخت که شامل آزادی دین، نسخ طبقه “پست” و ممنوع شدن همه اشکال تبعیض گردید. او برای حقوق گسترده اجتماعی زنان اقدامات وسیعی انجام داد و برای معرفی یک سیستم آزاد در جهت تامین شغل در ادارات دولتی مدارس و دانشکده ها برای اعضای طبقات و قبایل طبقه بندی شده و حتی دیگر طبقات عقب افتاده ، حمایت انجمن قانون اساسی را بدست آورد.

آن دسته از اصول مرتبط با دموکراسی که در قانون اساسی هند خودنمایی می کنند را می توان از فصل سوم این قانون و در جایی که صحبت از حقوق بنیادین می شود ملاحظه نمود. این حقوق در مجموع شامل حقوق برابری ( اصول ۱۸-۱۴) ، آزادی (۲۲-۱۹) ، آزادی ادیان (۲۸-۲۵)، حق آموزش و تعلیم (۳۱-۲۹) و دیگر حقوق قید شده نظیر آزادی بیان می باشند. همچنین فصل ۱۵ قانون اساسی هند که به مساله انتخابات آزاد در این کشور می پردازد و مردم را در انتخاب نماینده خویش آزاد و مسئول قرار می دهد شاخصه دیگری در بیان حضور دمکراسی در این کشور است.

اصل ۱۴ قانون اساسی هند بیان می دارد : ” دولت نباید مانع از برابری فرد در نزد قانون و یا حمایت برابر قانون از افراد در داخل هند شود.”.

اصل ۱۵ نیز بر این عدم تبعیض صراحت دارد و می گوید: ” دولت نمی بایست هیچ گونه تبعیضی در خصوص شهروندان بر مبنای دین، نژاد، کاست، جنسیت، مکان تولد یا هر مورد دیگری قائل گردد.”

اصول ۱۹ تا ۲۲ از فصل سوم قانون اساسی هند ناظر بر حق آزادی است. در همین فصل در اصول ۲۵ تا ۲۸ نیز از آزادی ادیان سخن می گوید.

 اصل ۲۵ بیان می دارد: ” در راستای تامین نظم، اخلاق و سلامت عمومی و دیگر تمهیدات این فصل، همه ی اشخاص به طور برابر واجد آزادی عقیده و حق آزاد در اتخاذ دین، اجرای امور دینی و تبلیغ دین دارند.”  آزادی در انتخاب دین، برگزاری مراسم دینی و تبلیغ دین از جمله آزادی های دینی است که در ذیل این اصول بدان ها اشاره شده است. پیروان همه ادیان از حق برابر در تملک و شغل و تحصیل برخوردارند.

در اصول ۱۹ تا ۲۲ از همین فصل هم از آزادی بیان، آزادی تجمعات بدون حمل سلاح، آزادی تشکیل اتحادیه ها و گروه ها و انجمن ها، آزادی تردد در نقاط کشور و سکنی گزیدن در آن ها، آزادی شغلی سخن به میان آمده است. هر فرد هندی حق دارد رای و نظرخود را آزادانه و بدون ترس و هراس از مواخذه یا مجازات شدن به گوش دیگران برساند.

مطابق این قانون، جمهوری هند، دولتی فدرال متشکل از اتحادیه ای از ۲۹ ایالت و هفت اتحادیه اقلیمی، یک جمهوری دمکراتیک پارلمانی اعلام و تاسیس‌شده، و دارای نظام جمهوری پارلمانی است.

نظام اداری آن متأثر از نظام وستمینستر است که دولت فدرال به طور عمده به قوای مجریه، مقننه، و قضاییه تقسیم شده و  در آن همه قدرت در پارلمان، به نخست وزیر و دیوان عالی کشور واگذار گردیده‌است. رئیس‌جمهور هند رئیس کشور و فرمانده کل نیروهای مسلح هند است، در حالی که نخست وزیرِ منتخب به عنوان مدیر اجرایی (قوه مجریه) عمل می‌کند و مسئول ادار دولت فدرال است. یک پارلمان محلی یا لوکسابا (خانه ملت) به عنوان مجلس سفلی و راجیا سابا (شورای ایالت‌ها) به عنوان یک مجلس علیا عهده دار نقش قانونگذاری هستند.

قوه قضائیه به صورت سیستماتیک شامل یک دادگاه دیوان عالی، ۲۴ دادگاه عالی و چندین دادگاه‌های منطقه‌ای است که همه بخش‌های فرعی دیوان عالی کشور هستند.

در نهایت مکانیزم اصلاح و بازنگری که حتی در زمان معرفی شده توسط دکتر آمبدکار در کلمات مورد تحسین قرار گرفت، با انعطاف پذیری از افراط و تفریط در مراعات قانون،  جلوگیری کرده است و قانون اساسی در عمر بیش از نیم قرن خود، بارها شاهد بازنگری و اصلاح و حرکت رو به جلو بوده است.